خسته شــدم، بریده ام آقا، شتــاب کن
یــا انتخــــاب کــن بخرم، یا جـــــواب کن
بــرگشتنم هـــمان و فنا گشتنم هــمان
هرچه پل است پشت سر من خراب کن
چـــله نشیــن میـکده ی روضــه ام کنید
ایـن غـورههـای اشـک مرا هم شراب کن
در ایــن بساط، گــریه مــرا سیر می کند
آتش بــزن، بیـــا؛ جـــــگرم را کبـــاب کن
حـــالا که خـــرجِ کـربُبلایم به پای توست
از ســـهم الأرث مــادری خود حساب کن
محـشــر و بــال گـــردنتانم، حــــلال کن!
دســت مـــرا بـگیر و دوبــاره ثــــواب کن
رویــم ســیاه! روز قیــامت به جــــای من
بنشیـن و بــا خدا؛ تو حساب و کتاب کن
نـــــام مــرا عـــزیز! نینــــدازی از قــلم!؟
لطفی کن و بهشت، حضور و غیاب کن
این جا تلنگر است...
با احساسی سرشار از عطر گل نرگس...
لحظه ای در کوچه پس کوچههای حضور قدم بزنید.